نماز در منظر نخست دستور و حكم خداوند متعال است و او خالق ما و ما مخلوق او هستیم، و با نماز خواندن از دستور او اطاعت می كنیم. همین ما را بس كه اولا با اطاعت خدا آرامش ارتباط با معبود خود و اطاعت فرمان او را بدست می آوریم.
توضیح مطلب آن كه هر فردی وقتی خود را تحت مجموعه و یا سازمانی قرار می دهد باید دستورات و قوانین آن سازمان و آن مجموعه را رعایت نماید. كسی هم كه خود را مسلمان می داند، باید به مقررات و ضوابط آن پایبند باشد. بنابر این نماز خواندن در نگاه اول به عنوان یك وظیفه دینی بر هر فرد مسلمان واجب است، چرا كه خداوند متعال این وظیفه را بعهده هر فرد مسلمان نهاده و دستور به انجام آن داده است: « ... أقیموا الصلاة ...» یعنی نماز را به پا دارید (بقره/43 و 83 و 110 – نساء/77 و 103 – یونس/87 – حج/78 – و...)
در همین راستا عرض می شود وقتی انسان معتقد به حقانیت دینی شد، در حقیقت سعادت خود را در اطاعت از فرامین آن دین دیده است؛ و لذا به آن تعبد می ورزد، و گوش به فرمان پیامبر آن دین می دهد. این تعبد و التزام انسان به تعالیم دینی که آن را حق می یابد خود وظیفه ای فطری در انسان است. انسان به طور فطری حقیت جو است.
ثانیا، نماز خواندن در حقیقت نوعی تشكر از خداوند است، در مقابل همه نعمتهایی كه به انسان عطا كرده، و همچنین اظهار بندگی و عبودیت در مقابل آن خالق بی همتا است. و این هر دو، از وظائف اخلاقی هر انسانی است. فطرت هر انسانی، مستقل از تعبد شرعی، او را به شكر گزاری نسبت به ولی نعمتش فرامی خواند.
از سوی دیگر، خداوند برای نماز فوائد بسیاری برشمرده است. مثلا در قرآن مجید می خوانیم كه "نماز انسان را از فحشا و منكرات باز می دارد."
درك لذت های معنوی مثل درك لذتهای مادی، ابزار سالم می خواهد. و ابزار درك لذتهای معنوی دل ـ و فقط دل ـ است. همه دل دارند، اما دل هم، به مانند حس، آباد و ویران، مریض و صحیح، زنده و مرده دارد! پس باید مراقب بود و از آنچه دل را می میراند یا مریض می كند و آسیب می رساند، بر حذر بود. وقتی انسان به نماز مشتاق شد، کم کم دلش سلامت می یاید، همانطور که اشتیاق به نماز به سبب مراتبی از سلامت دل است. وقتی دل به سوی سلامت رفت از کار نیک خود بخود بیزار و بی علاقه می شود.
لازم به ذکر است که عبادت خدا به گونه ای است كه خود عمل به آن به تدریج ایجاد اشتیاق می كند.
شیرینی عبادت به مفهوم عام كلمه ـ به خصوص نماز ـ به طور قطع اگر در دل مؤمنی نشست، دیگر ترك آن محال است. هر كس توانسته نماز را ترك كند حتما نمازهایش بی روح بوده است. این حقیقتی است كه تجربه های شخصی بسیاری شاهد آن است.
البته این اشتیاق موانعی هم دارد. یکی از اصلی ترین این موانع گناه است.
بطور كلی، گناه موجب سنگدلی، و در نتیجه درك نكردن لذایذ معنوی می شود، حال چه گناهان فقهی و چه گناهان اخلاقی.
امام علی(ع) فرموده اند: «ما قست القلوب الا لكثرة الذنوب» یعنی سخت نمی شود قلبها، مگر به علت زیادی گناهان.
این روایت ناظر به گناه فقهی است.
رسول خدا(ص) نیز فرموده اند: «لولا تمزغ قلوبكم وتزیدكم فی الحدیث لسمعتم ما أسمع» یعنی اگر پراكندگی قلوب شما و پرگوئی های شما نبود، هر آینه می شنیدید هر آنچه من می شنوم.
این روایت ناظر به گناه اخلاقی است.
در روایات اهل بیت(ع)، عواملی مثل پرخوری، پرگویی، شنیدن لهویات و موسیقی های غنایی و…. نیز از موانع عدم تأثیر عبادات و از جمله نماز خوانده شده است.
پاکی دل ناشی از رعایت این امور، می تواند انسان را آمده بهره گیری از فوائد خاص نماز کند؛ همان که در "تنهی عن الفحشاء والمنکر" از آن یاد شده است.
دوست عزیز!
آنچه در مورد نماز مهم است، زاویه ای است كه با آن به نماز می نگریم. یك نگاه و دید آن است كه نماز را صرف یكسری افعال بدانیم. خم و راست شدن و زمزمه كردن چند كلمه، بدون اینكه برای این افعال روح و معنویتی در نظر بگیریم. با این دید اگر ارزشی برای نماز متصور باشد، ورزش كردن است و بس. اما اگر با دید و از زاویه دیگری به نماز نگاه كنیم، می بینیم كه این افعال و اذكار روح و معنویت مؤثری دارند. چرا به این دید به نماز نگاه نكنیم كه انسان در پیچ و خم زندگی و مواجهه با عواملی كه او را به خود می خوانند و موجب غفلت و جهالت آدمیند، نیاز دارد كه هر روز چند بار هدف و وسیله را به خود گوشزد نماید. و نماز این نیاز انسان را برآورده می كند.
با این دید جلوه ای از جلوه های معنوی نماز آشكار می شود. جلوه آگاهی بخشی و یادآوری. چرا با چنین دیدی نگاه نكنیم كه انسان موجودی است كه ذاتا تكامل طلب و ترقی جو است. و طبیعی است كه انسان برای این كه به این ترقی خود مطمئن باشد بخواهد با قادر مطلق و پاكی مطلق ارتباط داشته باشد. نماز همین ارتباط است. راهی كه نماز به انسان نشان می دهد راه اطمینان بخشی است كه جایگزین ندارد. نماز خواندن اظهار خضوع و خشوع در برابر پروردگار و خالق عالمیان است. نماز صحبت كردن با خالق هستی است. ركوع آن، سر تعظیم فرود آوردن در برابر خداوند، و سجود آن به خاك افتادن و شریفترین موضع بدن (پیشانی) را بر خاك سائیدن است. و بالاخره تشهد و سلام او فرود آمدنی است كه اوج این سفر معنوی است. جایی كه به سلام منتهی می گردد.
پیروز باشید.
نظرات شما عزیزان:
|